|
نویسنده: ما دوشنبه 84 دی 19 ساعت 3:51 عصر
|
بسم الله الرحمن الرحیم چندی پیش با دوستی بحثی داشتیم .نتیجه به آن جا رسید که در بینش اسلامی و در کل ساختار مبتنی بر وحی ,سازندگی فردی فدای برخی اصلاحات اجتماعی نمی شود و اینکه فردیت هر فرد در این نظام مبتنی بر وحی ,هرگز فدای امر دیگری نمی شود و آنچه که موکد است انسان و به کمال رسیدن او می باشد و هرچیز دیگری از آن جهت مورد توجه و عنایت قرار می گیرد که در راستای همین هدف یعنی ساختن شخصیت انسان و رسیدن او به هدف نهایی که همانا شایستگی لازم برای تقرب به خداست باشد.با عنایت به این نتیجه ذهنمان نا خداگاه به سمت فرد گرایی و به تناسب آن جامعه گرایی سوق داده شد .بحثش بسیار مفصل است وعقل ناقص و این لکنت مادر زاد من اجازه سخن گفتن در این باره را نمی دهد.اما با اندک مطالعه ام مختصرا توضیحاتی در این دو باب عرض می کنم: برخی ,مکاتب بشری و اندیشه های اجتماعی وخصوصااقتصادی را به همین دو دسته تقسیم می کنند:فرد گرایی و جامعه گرایی از دید فردگرایان انسان برترین پایگاه را دارد و نظامات و قوانین اجتماعی نباید حریم استقلال فرد را در هم بشکنند.فرد گرایان به خصوصیات فردی و استعدادهای درونی و جسمانی فرد اهمیت زیادی میدهند.برای فرد اهمیت و اصالت زیادی قایل می شوند در حالیکه چنین اصالتی را برای جمع نمی پذیرند.به طور کلی فرد گرایان فعل و انفعالاتی که در میان انسان ها صورت می گیرد را امری غیر واقعی نمی دانند لکن آن ها را قائم بر خود انسان ها و از آثار آنان می شمارندو جامعه را که نتیجه تجمع افراد انسانی و همچنین ارتباطات موجود در بین انهاست را یک واحد حقیقی نمی دانند.در مقابل جامعه گرایان اصالت را به جای فرد به جامعه می دهند و راه هدایت و نجات را اصلاح جامعه می دانند ومعتقدند آنچه مهم است حرکت های اجتماعیست و قصد در برپایی دنیایی عادلانه از طریق حق مالکیت جمعی و تاسیس نهاد های اقتصادی و سیاسی برای این هدف و دادن فرصت های مساوی به افراد دارند. وقتی مکاتب و فلسفه های این دو نظریه را همچون مارکسیسم ,اگزستانسیالیسم , پراگماتیسم ودورکهیم و ...را مرور می کنم به نتیجه واحدی می رسم و اون هم دیدن انواع تناقضات و در آخر هم شکست اون مکاتب و شاید علتش اینه که سردمداران این مکاتب هنوزخود را نشناختند... اخیرا هم که شنیده شده که نظریه علمی آن است که زود تر باطل شود و هیچ کس حق ندارد حرف قطعی بزند(به صحت این جمله مشکوکم). بحثی ست به عنوان اصل اصالت تخصص که در آن حرف آخر را متخصص در رشته می زند.اگه تلویزیونتان خراب شود چه می کنید؟می بریدش پیش دکتر یا دامپزشک یا اینکه می دهید دست تعمیر کار متخصصش ؟.عقل سلیم ایجاب می کند هر چیزی رو باید به دست کسی سپرد که یا خودش سازندش باشه یا اینکه براجزای اون واقف باشه.تلویزیون فقط یک مثال بود .چطور حاضر می شویم خودمان رو بدهیم دست افرادی که نه سازنده اند و نه واقف بر احوالاتمون..مگه خودش نمی گه الله خالق کل شئ ... هو الذی یصور لکم فی الارحام ... الذی خلق فسوی ... والذی قدر فهدی ... و... اما پیرامون بحث اولیه اگر به قران و احادیث رجوع شود هم در مورد فرد و هم جامعه سخن گفته شده است.عده ای می گویند اسلام فرد گرا و عده ای هم می گویند جامعه گراست ولی با یک دید کلی می توان این را گفت که به اعتقاد اسلام نه فرد باید فدای جامعه شود و نه جامعه فدای فرد بلکه با ایجاد رابطه ای عقلانی بین این دو, فرد می تواند در متن جامعه به کمال مطلوب برسد. یا علی
|
نظرات شما ()
|
|
|
|
فهرست |
|
|
|
|
6170
:مجموع بازدیدها |
1
:بازدید امروز |
|
موضوعات وبلاگ |
|
|
حضور و غیاب
|
یــــاهـو
|
|
| |